- یکه شناس
- آدم وفادار کسی که وقتی چشمش تو روی کسی بازشد دیگر دست ازاو بر نمی دارد
معنی یکه شناس - جستجوی لغت در جدول جو
- یکه شناس ((یِ یا یِ کِّ. ش))
- آدم وفادار، کسی که وقتی چشمش تو روی کسی باز شد دیگر دست از او بر نمی دارد
- یکه شناس
- ویژگی آنکه فقط یک تن را بشناسد و در دوستی و وفاداری نسبت به او پایدار باشد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دانگشناس آنکه مسکوک اصیل را از از مسکوک تقلبی تشخیص دهد، پول پرست
آنکه راه را نیکو شناسد راهدان بلد
آنکه پیکر شناسد شناسنده نقش و نگار و مجسمه: عروس مرا پیش پیکر شناس همین تازه رویی بس است از قیاس. (نظامی)
دانگشناسی فن شناختن سکه
متخصص در امراض بولی، اورولوژیست
متخصصی که انواع، ظاهر و ویژگی های گیاهان را بشناسد
وقت شناس
دانشمندی که تبحر در علم گیاه شناسی داشته باشد عالمی که بیکی از قسمتهای مختلف علم گیاه شناسی احاطه و معرفت داشته باشد
پزشکی که درامراض مربوط به ادرار تخصص دارد، متخصص در امراض بولی
آنکه امور نیک و بد را تشخیص دهد
Etymologist
Botanist
botânico
этимолог
Etymologe
Botaniker
botanik
етимолог
ботаник
etymolog
ботанік
etimologista
etimologo
etimólogo
botánico
étymologiste
botaniste
botanico
etymoloog
व्युत्पत्तिवादी
botanicus